از دنیایی که با امام حسین اینطوری تا کرد خیلی توقع داری...
- ۰ نظر
- ۰۲ آذر ۰۲ ، ۰۲:۴۶
محیط کار جدید به صمیمیت جای قبلی نیست ولی با آرامش بیشتری داره پیش میره همه چیز.
من جدیدا فهمیدم مشکل به یادآوری خاطرات دارم. به من بگن ی خاطره تعریف کن هیچ چیزی(مطلق) بابت تعریف کردن به ذهنم نمیرسه و این منو نگران میکنه.
در جامعه فرهنگ بر تفکر غلبه داره.
ینی تاثیرات فرهنگ بر تفکرات منی که حتی اینو نوشتم بیشتره؟ آره بیشتره.
اگر مهاجرت کردین و دارین تنهایی زندگی میکنین خداییش خیلی مردین.
من توی این خراب شده فقط شهرمو عوض کردم دارم آباد میشم!
میدونم باید خیلی درد داشته باشه ولی چقدر استوار بودن میخواد و شماها هستین حتی اگر راهی جز این ندارین!خلاصه به این توانایی بزرگتون درود میفرستم. :)
سیایاو از جلوی اتاق جلسات رد شد، بهش گفتم توی جلسه شرکت میکنین ؟ گفت عـرصـهٔ شـطرنـجِ رنـدان را مـجالِ شــاه نیــست
و راهشو گرفت رفت! و من سحر شدم با این نیم مصرع که چقدر حاضر جواب و چه جواب زیبایی.
گاهی به این رفتاراش فکر میکنم و مطئنم روی این ابعاد شخصیتش که باعث میشه چندثانیه همراهیش رو بعد از رفتنش توی ذهنت کش بدی فکرکرده و خودش رو برای اینطوری بودن تربیت کرده.
این مدلی بودن پیچیدگی نداره ولی تربیت طولانی مدت و مداوم میخواد . بجز اشعار از خاطراتی که باعث خنده گرفتن میشه هم استفاده میکنه . این قطعا برای همه روشنه که هرچیزی باخنده بیاد حس خوشایندی در آدم ایجاد میکنه و اصطلاحا شرطی سازی صورت میگیره. یک کار دیگه که انجام میده استفاده از حکایته و برای رسوندن نظرش همیشه یک سری حکایت دم دستی و حتی بعضا تکراری هم داره.
اینارو فهمیدم و گفتم ولی چطوری میشه برای اینطوری شدن برنامه ریزی کرد رو یادندارم . اگر بلدین به منم یاد بدین .
به چه امیدی میرم سمت خونه؟ به امید نوشابه نصفه توی یخچال! بخدا اگه دروغ بگم
توی این روزای پراسترس که چیزی از ناخونام نمونده دلخوشی کوچیک میخوام و الان فقط این میتونه توی خونه کمکم کنه
من از هرکدوم از مدیرام کتاب قرض گرفتم کمتر از 2ماه اون شرکت رفتم.
هفته پیشم از مدیر فعلیم کتاب قرض گرفتم.اصلا به هم ربط داره؟ تا اخر تابستون میگم
به نیت دلستر دیجیجت باز میکنی. با خودت میگی نه اینطوری چاق میشم.
با جایگزین کردن کیک معینی پور و شیر کم چرب کار رو درمیاری.
اگر در فضای کاری، دوستانه و... مشکل مهارت های ارتباطی دارین کتاب آیین دوستیابی آقای کارنگی رو پیشنهاد میکنم.
میتونه مقدمه خوبی برای سلسله جلسات جنود عقل و جهل باشه