شاید بازم باید بهش فک کنم
سه شنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۰، ۰۱:۵۲ ق.ظ
یه مدتی بود فکر میکردم زندگیم دوچار روزمرگی شده و باید یک تغییراتی بدم.
تغییرات دادم، ورزش اضافه کردم ی کتابو قرارشد تا اخر اسفند تموم کنم، ی دوره ثبت نام کردم و...
اینا خیلی خوبنا. خیلی. ولی امشب که از حال این ویروس مزخرف حوصله ندارم و دارم اینستا میچرخم با خودم فکرمیکردم اگر این آرزو های گنده نبود من الان کجا بودم؟ اگر قانع تر بودم هرشب همینقدر استرس کار میداشتم؟
اگر قرار بر این بود که من قانع باشم و هدف هرروزم یه چیز دیگه باید میبوده نه دوییدن واسه ی مشت بدرد نخور چی میشد زندگیم؟
ترسم ازین دوودنا و استرسا نیست. ترسم اینه که خدا قراره چیو امتحان بگیره؟
- ۰۰/۱۲/۰۳